ارسال شده توسط مرجان در 89/8/22:: 8:11 عصر
فقر چیست؟
می خواهم بگویم
فقر، همه جا سر می کشد
فقر، گرسنگی نیست
فقر، عریانی نیست
فقر، گاهی زیر شمش های طلا خود را پنهان می کند
فقر، چیزی را نداشتن است،ولی،آن چیز پول نیست... طلا و غذا نیست...
فقر، ذهن ها را مبتلا می کند
فقر، گرد و خاکی است که بر کتاب های فروش نرفته ی یک کتابفروشی می نشیند
فقر، تیغه های برنده ماشین بازیافت است، که روزنامه های برگشتی را خرد می کند
فقر، کتیبه سه هزار ساله ای است که روی آن یادگاری نوشته اند
فقر، پوست موزی است که از پنجره یک اتومبیل به خیابان انداخته می شود
فقر، همه جا سر می کشد
فقر، شب را «بی غذا» سر کردن نیست
فقر، روز را «بی اندیشه» سر کردن است
منبع: {ماهنامه مدیریت خانه -شماره 22}
ارسال شده توسط مرجان در 89/8/22:: 8:7 عصر
قسمتی از دست نوشته های گاندی
من می توانم خوب،بد،خائن،وفادار،فرشته خو یا شیطان صفت باشم،
من می توانم تو را دوست داشته یا از تو متنفر باشم،
من می توانم سکوت کنم، نادان و یا دانا باشم،
چرا که من یک انسانم، و اینها صفات انسانی است.
و تو هم به یاد داشته باش: من نباید چیزی باشم که تو می خواهی، من را خودم از خودم ساخته ام،
تو را دیگری باید برایت بسازد و تو هم به یاد داشته باش
منی که من از خودم ساخته ام، آمال من است،
تویی که تو از من می سازی آرزوهایت و یا کمبودهایت هستند.
لیاقت انسان ها کیفیت زندگی را تعیین می کند نه آرزوهایشان و من متعهد نیستم که چیزی باشم که تو می خواهی و تو هم می توانی انتخاب کنی که من را می خواهی یا نه ولی نمی توانی انتخاب کنی که از من چه می خواهی.
می توانی دوستم داشته باشی همین گونه که هستم، و من هم.
می توانی از من متنفر باشی بی هیچ دلیلی و من هم،
چرا که ما هر دو انسانیم.
این جهان مملو از انسانهاست،
پس این جهان می تواند هر لحظه مالک احساسی جدید باشد.
تو نمی توانی برایم به قضاوت بنشینی و حکمی صادر کنی و من هم،
قضاوت و صدور حکم بر عهده نیروی ماورایی خداوندگار است.
دوستانم مرا همین گونه پیدا می کنند و می ستایند،
حسودان از من متنفرند ولی باز می ستایند،
دشمنانم کمر به نابودیم بسته اند و همچنان می ستایندم،
چرا که من اگر قابل ستایش نباشم نه دوستی خواهم داشت، نه حسودی و نه حتی رقیبی،
من قابل ستایشم و تو هم.
یادت باشد اگر چشمت به این دست نوشته افتاد
به خاطر بیاوری که آنهایی که هر روز می بینی و مراوده می کنی
همه انسان هستندو دارای خصوصیات یک انسان،با نقابی متفاوت،
اما همگی جایز الخطا.
نامت را انسانی باهوش بگذار اگر انسانها را از پشت نقاب های متفاوتشان شناختی،
و یادت باشد که کاری نه چندان راحت است.
منبع: {ماهنامه مدیریت خانه -شماره 19}
کلمات کلیدی : من می توانم
ارسال شده توسط مرجان در 89/7/10:: 10:59 عصر
آغاز همه نیکی ها چیست؟ دانایی
از دوستان کدام دوست بهتر؟ آن که نیکدل تر
از همه چیزها چه بیشتر؟ رحمت حقّ عزّوجل
از شهد خوشتر چیست؟ فرزند نیک و دوستی دوستان راست
از مردمان کیست که خداوند از او خشنود است؟ آن که به داده او قانع و شاکر است
کدام چیز است که شایسته است انسان بدان شاد شود؟ برادر دوستدار و یار موافق
مردم دانا را از نادان چگونه بشناسیم؟ به نیکی کردن
چه باید گفتن؟ آنچه کسی را نگزد
کدام دوست استوارتر؟ آن که از سود و زیان از تو برنگردد
تدبیر با که کنیم؟ با آن که از او دانش و خرد خیزد
کلمات کلیدی :
ارسال شده توسط مرجان در 89/7/4:: 8:58 عصر
کاش میشد صفحات عمرم ،در پس پرده دیروز از ورای دیوار بلند فردا به دل خاطره هایی که رقم خواهد خورد سرکی گرچه اندازه یک پلک زدن بکشند.کاش میشد زیر نور شبهای کویر دل به دنیای حیات گذران و خطر حادثه ها بسپارم...
کلمات کلیدی :
ارسال شده توسط مرجان در 89/6/27:: 6:47 عصر
حضرت علی (ع):
الکتابُ نورٌ لا تُطفأ مصابیحُهُ
قرآن نوری است که فروغش به خاموشی نمی گراید.
نهج البلاغه، خطبه 198
کلمات کلیدی :
ارسال شده توسط مرجان در 89/6/26:: 9:57 عصر
یک دنیا حرف برای گفتن دارم ، یک دنیا پر از حرفهای نگفته، یک دنیا پر از بغض های نشکفته. دلم به وسعت یک آسمان تیره غمگین است . صدایی نیست ،حتی سایبان روزهای دلتنگی نیز دیگر جوابگوی دلتنگی هایم نیست.
آمده ام! اینجا،کنار دلواپسی های شبانه ،کنار شعله ور شدن شمع ،اما نمی دانم چرا دلم آرام نمی گیرد...
دلم گرفته،دلم سخت در سینه گرفته انگار دیرزمانی است چیزی را در سیل باد بی وفای زمانه گم کرده ام.
کلمات کلیدی :
ارسال شده توسط مرجان در 89/6/20:: 10:39 عصر
خدایا..!
کمک کن تا درهایی را که به سویمان می گشایی، ندانسته نبندیم
و کمک کن تا درهایی را که به رویمان می بندی، به اصرار نگشاییم.
کلمات کلیدی :
ارسال شده توسط مرجان در 89/6/14:: 10:15 عصر
تولّی و تبرّی
بار خدایا بر محمد و آلش درود فرست و فراخ ترین روزی را به وقت پیری نصیبم کن و نیرومندترین قوت خود را به هنگام درماندگی بهره من فرما و مرا در عبادت دچار سستی منما و از تشخیص راهت نابینایم مساز و به ارتکاب خلاف محبتت دچار مکن و مپسند که به کسی که از تو دور است نزدیک شوم و از آن که با تو همراه است جدا گردم، الهی چنان کن که با نیرو و قدرت تو به شداید حمله کنم و به وقت نیاز به گدایی تو برخیزم و در بیچارگی به درگاه تو بنالم و مرا به کمک خواستنی از غیر خود چون مضطر شوم و به فروتنی برای مسئلت از غیر خود چون ندار شوم و به زاری کردن به درگاه غیر خود چون بترسم گرفتار مکن، که به آن خاطر سزاوار خواری و منع از رحمت و بی اعتنایی از جانب تو شوم ای مهربانترین مهربانان.
منبع:گلچینی از زبور آل محمد(ص)
کلمات کلیدی :
ارسال شده توسط مرجان در 89/6/5:: 7:14 عصر
مهربانی را گر ق س م ت کنیم
من یقین دارم به ما هم می رسد
آدمی گر ایستد بر بام عشق
دستهایش تا خدا هم می رسد
کلمات کلیدی :
ارسال شده توسط مرجان در 89/6/3:: 10:12 عصر
امام رضا(ع) می فرمایند ایمان 4 رکن است:
1- توکل کردن بر خدای عزوجل
2- راضی بودن به قضای او
3- تسلیم شدن در برابر فرمان او
4- واگذاری کارها به خدا
کلمات کلیدی :