سفارش تبلیغ
صبا ویژن

غزل راه و رسم عشق از دیوان امام خمینی(ره)

ارسال شده توسط مرجان در 89/10/25:: 10:32 عصر

راه و رسم عشق

آنکه سر در کوی او نگذاشته آزاده نیست
آنکه جان نفکنده در درگاه او دلداده نیست
***
نیستی را برگزین ای دوست اندر راه عشق/رنگ هستی هر که بر رخ دارد آدم زاده نیست
راه و رسم عشق بیرون از حساب ما و توست/آنکه هوشیار است و بیدار است مست باده نیست
سر نهادن بر در او پا بسر بنهادن است/هر خود را هست داند پا بسر بنهاده نیست
سالها باید که راه عشق را پیدا کنی/این ره رندان میخانه است راه ساده نیست
خرقه درویش همچون تاج شاهنشاهی است/تا جدار و خرقه دار از رنگ و بو افتاده است
***
تا اسیر رنگ و بویی، بوی دلبر نشنوی
هر که این اغلال در جانش بود آماده نیست


غزل زنجیر دل از دیوان امام خمینی(ره)

ارسال شده توسط مرجان در 89/2/11:: 4:58 عصر

زنجیر دل

جُز گل روی تو امید به جایی نبود
درد عشق است به غیر تو دوایی نبود
بنده موی توأم دست فشانی نرسد***راهی کوی توأم راهنمایی نبود
حلقه زلف تو زنجیر دل غمگین است***از دلم جز رخ تو حلقه گشایی نبود
صوفی صافی از این میکده بیرون نرود***که بجز کلبه عشاق،صفایی نبود
عاکف کوی بتان باش که در مسلک عشق***بوسه بر گونه دلدار خطایی نبود
خادم پیر مُغان باش که در مذهب عشق
جز بت جام به کف،حکمروایی نبود


غزل فراق یار از دیوان امام خمینی(ره)

ارسال شده توسط مرجان در 89/2/3:: 11:43 عصر

فراق یار

از تو ای می زده در میکده نامی نشنیدم ***نزد عشّاق شدم قامت سرو تو ندیدم
از وطن رخت ببستم که تو را باز بیابم***هر چه حیرت زده گشتم به نوایی نرسیدم
گفتم از خود برهم تا رخ ماه تو ببینم***چه کنم من که از این قید منیّت نرهیدم
کوچ کردند حریفان و رسیدند به مقصد ***بی نصیبم من بیچاره که در خانه خزیدم
لطفی ای دوست که پروانه شوم در بر رویت***رحمی ای یار که از دور رسانند نویدم
ای که روح منی از رنج فراقت چه نبردم
ای که در جان منی از غم هجرت چه کشیدم


غزل عید نوروز از دیوان امام خمینی(ره)

ارسال شده توسط مرجان در 88/12/23:: 10:16 عصر

عید نوروز

باد نوروز وزیده است به کوه و صحرا
جامه عید بپوشند، چه شاه و چه گدا
بلبل باغ جنان را نبود راه به دوست
نازم آن مُطربِ مجلس که بود قبله نما
صوفی و عارف از این بادیه دور افتادند
جام می گیر ز مطرب، که روی سوی صفا
همه در عید به صحرا و گلستان بروند
منِ سرمست زمیخانه کُنم رو به خدا
عید نوروز مبارک به غنی و درویش
یار دلدار؛ زبُتخانه دری را بگشا
گر مرا ره به در پیر خرابات دهی
به سرو جان به سویش راه نوردم، نه به پا
سالها در صفِ ارباب عمائم بودم
تا به دلدار رسیدم،نکُنم باز خطا


غزل پرتو حسن از دیوان امام خمینی(ره)

ارسال شده توسط مرجان در 88/12/12:: 9:23 عصر

پَرتو حُسن

خواست شیطان بد کند با من ولی احسان نمود
از بهشتم بُرد بیرون بسته جانان نمود
خواست از فردوس بیرونم کند خوارم کند 
عشق پیدا گشت و از ملک و مَلَک پرّان نمود
ساقی آمد تا زجام باده بیهوشم کند          
بی هُشی از مُلک بیرونم نمود و جان نمود
پَرتُوِ حسنت بجان افتاد و آن را نیست کرد     
عشق آمد دردها را هر چه بُد درمان نمود
غمزه ات در جان عاشق برفروزد آتشی   
آنچنان کز جلوه ای با موسی عمران نمود
ابن سینا را بگو در طور سینا ره نیافت
آنکه را برهان حیران ساز تو حیران نمود

 




بازدید امروز: 5 ، بازدید دیروز: 9 ، کل بازدیدها: 173275
پوسته‌ی وبلاگ بوسیله Aviva Web Directory ترجمه به پارسی بلاگ تیم پارسی بلاگ

انواع کد های جدید جاوا تغییر شکل موس