سفارش تبلیغ
صبا ویژن

تفسیر زندگی ...

ارسال شده توسط مرجان در 90/2/22:: 6:45 عصر

 زندگی زیباست ...
و هر روزش آغازی دوباره
برای استفاده از فرصت ها و جبران گذشته...
زندگی زیباست ...
به سادگی و لطافت شبنمی نشسته بر برگی سبز ...
و با اندکی زبری به زبری حاشیه های برگ رُز ....

 
و اما با دور نمایی زیبا و فراموش نشدنی
با صحنه های رنگارنگ و دل نشینش ...
بی سایه .. بی غم  

 
و با اندکی پستی و بلندی ...
کسی چه می داند ؟
همیشه آنگونه که میخواهیم نیست ...
و هرچه میخواهیم به دست نمی آید ...
هجران ها هم حکمتی دارند ..
اما زندگی همچنان زیباست ..

 
می توان خاطراتی خوب در ذهن حک کرد
و باقی را دور ریخت ....
یاد و خاطره زیبایی های زندگی تا پایان عمر نشاط و سرزندگی به دنبال دارد
پاییز را هم می توان زیبا دید
نگو خزان است و زردی ..
اتفاقات هم حکمت خاص خود را دارند ..
همانطور که شاخه های خشک مجموع صدای دل نشین ِ قدم هایمان رامی سازند...
خش خش برگ ها هم زیباست
اگر بخواهیم..

  
مشکل همیشه هست .
نگاه ماست که به آن قیمت و تخفیف می دهد
باید دید و نگرش عوض شود
نگاه کردن از قابی دیگر به زندگی هم جذابیت و سودمندی اثر بخشی را
برایمان به ارمغان می آورد
این راهی ست برای غلبه بر مشکلات و نهایت پیروزی و شادکامی
گاه باید مسیر خود را عوض کنیم
همیشه یک راه پاسخگو نیست
جرأت انتخاب روشی جدید را داشته باشیم
شاید اینگونه پیروز شدیم ...
راه های حل مشکلات زیاد است و
همه کلیدی به دستمان خواهند داد
و البته به شرط آن که ریسمان امید و هدفهایمان
گسیخته نشود ...

 
بپذیریم که مسئول اعمالمان خودمان هستیم
و خالق ِ یکتا, بی حساب و کتاب ما را رها نخواهد کرد
و نظاره گر و دست گیر ما ست
تنهایمان نمیگذارد
چه در سختی
و چه شادی
و بدانیم هرچه انجام میدهیم ثبت خواهد شد ..

 
و خوبی و نیکی کردن را فراموش نکنیم..
آری اینگونه است رسیدن به اوج ..
باید بخواهیم
نهراسیم
بتوانیم
ببینیم
تلاش کنیم
فردا را بخواهیم
از گذشته به جز تجربیاتش ما بقی را دور ریزیم

 
آری
زندگی با همه سختی ها و مشکلاتش
باز هم زیباست
رنگارنگ و شیرین

  

برگرفته از : p30city.net


فاطمه(س) الگوی بانوان

ارسال شده توسط مرجان در 90/2/16:: 5:51 عصر

 

گرد ماه وجودش حلقه زده بودیم،
من بودم و دیگر یاران او،
دوست داشتیم او بگوید و ما گوش باشیم؛ ولی مثل بعضی وقتهای دیگر از ما پرسید.هر کسی چیزی گفت، ولی هیچیک از پاسخ ها را نپسندید .
باخود گفتم پاسخ را باید از فاطمه بشنوم، نزد همسرم فاطمه آمدم .
فاطمه جان !
پدرت، رسول خدا، از ما سؤالی پرسید، کسی نتوانست پاسخ دهد.«چـــه چیز برای زن بهترین است؟»
علی جان !
« بهترین چیز برای زن آن است که مرد (نامحرمی) را نبیند ومرد (نامحرمی) نیز اورانبیند »
چون پاسخ فا طمه را به پیامبر گفتم ، پیامبر پاسخ او را پذیرفت و ازصمیم جان فرمود:
« پاسخ فاطمه ، صحیح است ، او پاره تن من است !»
منطق فاطمه این است که زن،گوهری گرانبها و فرشته ای آسمانی است که هر چه پوشیده تر و محجوب تر باشد نزد خدا محبوب تر است و این ،با فطرت او کاملاً سازگار است .
منطق فاطمه این است که خود آرایی و خود نمایی زن نباید در برابر چشم نامحرمان باشد،خداوند این هنر را به زن داده است تا قلب شوهرش را فتح کند و چنان قلب او را پرکند که به زن های دیگر هیچ اعتنا نکند و طمع وصال آنان را در سـر نپروراند. 

منبع:{احکام راه سبز}


یا مقلب القلوب...

ارسال شده توسط مرجان در 90/1/15:: 2:2 عصر

بارالها! این سال جدید است و تو خداى ازلى و قدیم هستى.
خیر این سال و خیر آنچه را در این سال پیش مى‏آید،از تو خواستارم
و از شر این سال و شرآنچه در این سال پیش خواهد آمد،به تو پناه مى برم...

زمان مى گذرد، ولى خوبیها و صداقتها باقى است.تقویم و سال، عوض مى شود،امّا سنّت هاى الهى تغییر ناپذیر است.
ما برکنار جویبار زمان نشسته ایم و شاهد گذران عمرها و فرصت هاییم و عوض شدن تقویم هر سال، شاهد این گذشتِ عمرها و فرصتهاست.
گذشتِ شب و روز و سپرى شدن هفته ها و ماهها،براى ما یک«پرونده» و«کارنامه» تشکیل مى دهد.به این کارنامه مرورى کنیم،تا چهره خود را در«آیینه اعمال» خویش بنگریم. آینده،در گروِ گذشته و حال ماست. آتیه ما، مرهون تصمیمها و اراده ها و برنامه ریزیها و بیداریها و محاسبه ها و مراقبتهایمان است.و ... ما، مسئول عمر و زمان و فرصت و استعدادهاى خویشیم.
دفتر عمر ما و تقویم سال، گشوده است، تا در برگ برگ این کتاب، با ایمان و عمل خویش، چه بنگاریم؟
آیا گذشته ما به امیدِ آینده، و آینده ما به حسرتِ گذشته خواهد گذشت؟
درسهاى «تحویل سال» را فراموش نکنیم.
نوروز،فروردین جانهاست و بهار ایمانها و طراوت اندیشه ها و شکوفایى شکوفه هاى بیدارى و آگاهى و اراده و تصمیم و ایثار.
طبیعت، نو مى شود. ما چرا «نو» نشویم؟
باید در وجود خویش هم عیدى پدید آورد و به خانه تکانى دل پرداخت.
باید در کنار «تحویل سال»، شاهد «تحوّل حال» بود و با عوض شدنِ تقویم، اخلاق را هم عوض کرد.
حیف نیست که «سال» عوض شود، ولى ما عوض نشویم؟
در آغاز بهار و طراوت فروردین، چهره طبیعت متحوّل و خرّم مى شود و درختان و صحرا لباس سبز رویش و حیات مى پوشند. بجاست ما نیز با طهارت جان و طراوت روح و تحوّل اخلاق، در دل و فکر خویش «بهارمعنوى» بیافرینیم.
نوروز، رویش جوانه ایثار و طراوت عشق و ایمان و شکوفه بصیرت و بینایى است. بهار از راه مى رسد و نوید«فتح» و «فلاح» مى دهد.(1)

 یا مقلب قلب "دوست" را شاد کن،
یا مدبر خانه اشآباد کن،
یا محول احسن الحالش نما،
از بدی ها فارغ البالش نما. 

1- گزیده ای از مطلب جواد محدثی


یک چشم بر هم زدن

ارسال شده توسط مرجان در 89/12/15:: 5:34 عصر

یک چشم بر هم زدن - از قصه های زندگانی امام صادق (ع)

«ابن ابی یغور» در گوشه ای از مسجد نشسته بود و به آرامی و حزن انگیز قرآن می خواند.در نزدیکی او،امام صادق(ع) نماز می خواند. او احساس می کرد امام(ع) در هاله ای از نور پیچیده شده است و بوی گل یاس در فضای مسجد به مشام می رسد.

 امام (ع) بعد از نماز، دست هایش را به طرف آسمان بلند کرد و در حالی که قطره های اشک روی محاسن سفیدش می چکید، گفت: «خدایا ! مرا به اندازه یک چشم بر هم زدن و نه کمتر و بیشتر از آن ،به خود وامگذار.»

درآن لحظه ها، گویی شعله ای در جان ابن ابی یغور روشن شده بود، با خود اندیشید: چرا امام(ع) با آن که معصوم است، این گونه اشک می ریزد و دعا می کند؟

هنگامی که امام (ع) نگاه پرسشگر او را دید. گفت:« خداوند،حضرت یونس را کمتر از یک چشم بر هم زدن، به خود واگذاشت، آن سختی ها برایش پیش آمد ...»

امام (ع) این را گفت و ابن ابی یغور را سخت به فکر فرو برد.

منبع: کتاب بهار و باران - نویسنده: ناصر نادری


ایمان کامل

ارسال شده توسط مرجان در 89/11/16:: 9:24 عصر

 

 ایمان کامل

بار خدایا بر محمد و آلش درود فرست و ایمانم را به درجه کاملترین ایمان رسان ، و یقینم را به برترین یقین گردان ، و نیتم را به بهترین نیت ها منتهی ساز، و کردارم را به بهترین کردارها تبدیل کن، بار خدایا، نیتم را به لطف خود کامل و خالص گردان و یقینم را بدان گونه که دانی به راه صحّت بر، و تباهی کارم را به قدرتت اصلاح کن.

 

منبع: گلچینی از زبور آل محمد(ص)


شادی قلب دیگران شادی قلب خودت !!!

ارسال شده توسط مرجان در 89/11/15:: 9:0 عصر

بلاخره تصمیم گرفتم.قلبم رو روبروم گذاشتم گفتم چی شده چرا وقت و بی وقت بغض می کنی؟چرا ناراحتی؟
تپش هاش تندتر شد، گفتم آروم باش تو قلب منی و من دوستت دارم پس نگران نباش! بگو من چی کار کنم؟
گفت: تو می دونی ولی...
بهش گفتم من این همه آدم رو کنار خودم دارم این همه دوست دارم چرا قدرشون رو نمی دونی؟
آروم گفت: ... تو فکر می کنی همه اونها کنارت هستند،اما همه اونها که قلبشون کنار من نیست! اشکهاش روی صورتش جاری شد...
با ناراحتی ازش پرسیدم من باید چی کار کنم چه جوری تو رو شاد نگه دارم که دیگه گریه نکنی؟
گفت: سعی کن قلب آدم ها رو به دست بیاری. اون وقت قلب اونها میشه همدم من ، حتی اگه ازشون دور هم باشی ما قلب ها به هم نزدیکیم. تمام سعی ات را بکن تا همیشه منو شاد نگه داری.
گفتم : آخه چه جوری قلب دیگران رو بدست بیارم و تو رو شاد کنم؟
گفت: ما قلب ها از شاد شدن همدیگه شاد میشیم. هر وقت می خوای منو شاد کنی، قلب یه نفر دیگه رو شاد کن.اون وقت، اون قلب از من تشکر می کنه و به من نزدیک میشه. اون وقت منم شاد میشم، پس بخاطر قلب خودت ،قلب دیگران رو شاد کن!!!

غرور هدیه شیطان است و عشق هدیه خدا
و ما هدیه شیطان را به هم میدهیم
و لی هدیه خدا را از هم پنهان می کنیم...


دریا باش..!

ارسال شده توسط مرجان در 89/11/8:: 11:41 عصر

کودکی که لنگه کفشش را امواج از او گرفته بود ،روی ساحل نوشت:دریا، دزد کفش های من!
مردی که از دریا ماهی گرفته بود روی ماسه ها نوشت:دریا، سخاوتمندترین سفره هستی!
هر کسی چیزی نوشت، موج آمد و جملات را شست و برای من این پیغام را داشت:
برداشت های دیگران در مورد خودت را در وسعت خویش حل کن تا دریا باشی!!!


شب اربعین مصباح الهداست...

ارسال شده توسط مرجان در 89/11/5:: 5:38 عصر

امشب شب اربعین مصباح الهداست***دل یاد حسین بن علی شیر خداست
پروانه به گرد شمع حق  پر زد و سوخت***امشب شب یاد عشقیاء و شهداست

از تو دم می زنم ارباب بی کفنم


غزل راه و رسم عشق از دیوان امام خمینی(ره)

ارسال شده توسط مرجان در 89/10/25:: 10:32 عصر

راه و رسم عشق

آنکه سر در کوی او نگذاشته آزاده نیست
آنکه جان نفکنده در درگاه او دلداده نیست
***
نیستی را برگزین ای دوست اندر راه عشق/رنگ هستی هر که بر رخ دارد آدم زاده نیست
راه و رسم عشق بیرون از حساب ما و توست/آنکه هوشیار است و بیدار است مست باده نیست
سر نهادن بر در او پا بسر بنهادن است/هر خود را هست داند پا بسر بنهاده نیست
سالها باید که راه عشق را پیدا کنی/این ره رندان میخانه است راه ساده نیست
خرقه درویش همچون تاج شاهنشاهی است/تا جدار و خرقه دار از رنگ و بو افتاده است
***
تا اسیر رنگ و بویی، بوی دلبر نشنوی
هر که این اغلال در جانش بود آماده نیست


یک رنگی

ارسال شده توسط مرجان در 89/10/18:: 9:9 عصر

زندگی چه رنگی است؟

بگذار باشم! این رنگ من است.بودن خود خیلی بزرگ است.بودن رها از بازی ها، رها از رنگ های پس زمینه، رها از پیچیدگی ها.می خواهم باشم هر گونه که هستم، هرآنگونه که باید باشم، بدون بازی ، بدون هیاهو،بدون گم شدن. زندگی را دور نزنیم بودن نیازی به این همه بازی ندارد.صمیمیت، مهربانی، دوستی بدون بازی هم هستند. بازی ها را رها کنیم. زندگی خود در پیش رویمان است. زندگی بدون رنگ و رنگارنگ... زندگی بی رنگ است اگر ما رنگش نکنیم!!!


<      1   2   3   4   5   >>   >


بازدید امروز: 0 ، بازدید دیروز: 15 ، کل بازدیدها: 175933
پوسته‌ی وبلاگ بوسیله Aviva Web Directory ترجمه به پارسی بلاگ تیم پارسی بلاگ

انواع کد های جدید جاوا تغییر شکل موس