سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خدایا با من باش ...

ارسال شده توسط مرجان در 89/2/25:: 11:2 صبح

گفتگو با پروردگار

گفتم: خدایا خسته ام.
گفت: از رحمت خدا نا امید نشوید.
گفتم: انگار مرا فراموش کرده ای؟
گفت: مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم.
گفتم: تا کی باید صبر کرد؟
گفت: کارهایی را که گفتم انجام بده و صبر کن تا خدا خودش حکم کنه.
گفتم: دلم گرفته.
گفت: باید به فضل و رحمت خدا شاد باشند.
گفتم: اصلاً بی خیال! توکلت علی الله.
گفت: خدا آنهایی را که توکل می کنند دوست دارد.
گفتم: چقدر احساس تنهایی می کنم.
گفت: من که نزدیکم.
گفتم:تو همیشه نزدیکی من دورم کاش می شد به تو نزدیک شوم.
گفت:هر صبح و عصر پروردگارت را پیش خودت با تضرع و خوف و با صدای آهسته یاد کن.
ناخواسته گفتم: الهی و ربی من لی غیرک.
گفت: از رگ گردن به انسان نزدیکترم.


موج ...

ارسال شده توسط مرجان در 89/1/15:: 5:46 عصر

... هرگاه احساس تنهایی کردی چشمانت را ببند و مرا به خود بخوان.
من با تو هستم در لحظه لحظه زندگی ات،
در هر تپش قلبت،
روی ساحل ماسه ای با تو قدم خواهم زد
و نرمی ماسه ها را زیر پاهایت حس خواهم کرد.
برایت از زندگی خواهم گفت...


زندگی

ارسال شده توسط مرجان در 88/12/21:: 12:35 عصر

زندگی برگ بودن در مسیر باد نیست،
امتحان ریشه هاست
ریشه هم هرگز اسیر باد نیست،
زندگی چون پیچکیست
انتهایش می رسد پیش خدا.


دل نوشته

ارسال شده توسط مرجان در 88/12/15:: 11:5 عصر

یا رب به کرم در من درویش نگر
در من منگر در کرم خویش نگر
هر چند نیم لایق بخشایش تو
بر حال من خسته دلریش نگر
***

خوشا دردی که درمانش تو باشی
خوشا راهی که پایانش تو باشی
خوشا چشمی که رخسار تو بیند
خوشا ملکی که سلطانش تو باشی

***

چون عود نبود چوب بید آوردم
روی سیه و موی سپید آوردم
تو خود گفتی که نومیدی کفر است
فرمان تو بردم و امید آوردم


<      1   2      


بازدید امروز: 39 ، بازدید دیروز: 10 ، کل بازدیدها: 173590
پوسته‌ی وبلاگ بوسیله Aviva Web Directory ترجمه به پارسی بلاگ تیم پارسی بلاگ

انواع کد های جدید جاوا تغییر شکل موس