سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خدایا با من باش ...

ارسال شده توسط مرجان در 89/2/25:: 11:2 صبح

گفتگو با پروردگار

گفتم: خدایا خسته ام.
گفت: از رحمت خدا نا امید نشوید.
گفتم: انگار مرا فراموش کرده ای؟
گفت: مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم.
گفتم: تا کی باید صبر کرد؟
گفت: کارهایی را که گفتم انجام بده و صبر کن تا خدا خودش حکم کنه.
گفتم: دلم گرفته.
گفت: باید به فضل و رحمت خدا شاد باشند.
گفتم: اصلاً بی خیال! توکلت علی الله.
گفت: خدا آنهایی را که توکل می کنند دوست دارد.
گفتم: چقدر احساس تنهایی می کنم.
گفت: من که نزدیکم.
گفتم:تو همیشه نزدیکی من دورم کاش می شد به تو نزدیک شوم.
گفت:هر صبح و عصر پروردگارت را پیش خودت با تضرع و خوف و با صدای آهسته یاد کن.
ناخواسته گفتم: الهی و ربی من لی غیرک.
گفت: از رگ گردن به انسان نزدیکترم.




بازدید امروز: 52 ، بازدید دیروز: 28 ، کل بازدیدها: 173814
پوسته‌ی وبلاگ بوسیله Aviva Web Directory ترجمه به پارسی بلاگ تیم پارسی بلاگ

انواع کد های جدید جاوا تغییر شکل موس