سفارش تبلیغ
صبا ویژن

تو قشنگ ترینی...

ارسال شده توسط مرجان در 89/10/2:: 9:26 عصر

دخترک

فاصله دخترک تا پیرمرد یک نفر بود،روی نیمکتی چوبی،روبروی یک آب نمای سنگی.
پیرمرد از دختر پرسید:
-
 غمگینی؟
- نه.
- مطمئنی؟
- نه.
- چرا گریه می کنی؟
- دوستام منو دوست ندارن.
- چرا؟
- چون قشنگ نیستم.
- قبلاً اینو به تو گفتن؟
- نه.
- ولی تو قشنگ ترین دختری هستی که من تا حالا دیدم.
- راست می گی؟
- از ته قلبم آره.
دخترک بلند شد و به طرف دوستانش دوید، شاد شاد.
چند دقیقه بعد پیرمرد اشک هاشو پاک کرد،کیفش رو باز کرد،عصای سفیدش رو بیرون آورد و رفت...

منبع:{مجله اطلاعات هفتگی- شماره 3357}




بازدید امروز: 44 ، بازدید دیروز: 16 ، کل بازدیدها: 176163
پوسته‌ی وبلاگ بوسیله Aviva Web Directory ترجمه به پارسی بلاگ تیم پارسی بلاگ

انواع کد های جدید جاوا تغییر شکل موس